چه سخت است از صبر گفتن و دلجویی دادن وقتیکه 

لحظات همیشه بادردآمیختهشده است.چهسخت

است ،امید بستن به فرداهای دور از انتظار...

وقتی که تنها، درد مرهم زخم هایت باشد.

میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت

را به ازای روزها تحمل رنج از دست

می دهی و میدانم چه سخت

است وقتی ناله هایلحظات 

 تنهاییت راباشانههای

بی کسی شب




تقسیم

می کنی

تاحرمت اشک

هایپاکترامقابل هرکس

نشکنی.آری،چه سخت است

موعظهوقتی که هیچکس دردت را

نمی فهمدو هیچکس نمی تواندتسکین

دهنده دل خرابت باشد...نمی دانم چه باید

گفت ولیتامی توانی گریه کن،شایددنیاشرمش

بگیرد..............................................................